روزهایی هست که تنهایی انسان نمایان تر است و وقتی قلبت فشرده تر می شود و آسمان همه ابرهایش را پشت پلکهای تو می فشارد .
به قول دوستی:
ابر از چهره بارانی تو می بارد
این چه نوریست که پیشانی تو می بارد
این روزها حتی تصورات و داستانهایم هم می گریزند اما بهانه اینجا بودنم چیز دیگری است .
یاد کسی است که تکرار اسمش هم حرمت است و بغض . ..
دیگر شمارش سالهای نبودنش را کنار گذاشته ام و فقط گاهی حس می کنم چقدر دوست داشتم گاهی مثل قدیم تر ها می نشاندم و تا صبح سهراب می خواند و حرف می زد .و می دانست که چقدر پدر برای دخترش عزیز است . همین...
نظرات شما عزیزان:
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:به یادپدر,
] [ 20:25 ] [ رویاحسینی زاده ][